عشق من

 

تقدیم به تک ستاره ی عشقم

 

روزگاری در سراسر آسمان زندگی من تنها ستاره ی یک عشق می درخشید تنها عشق تو در دلم جای داشت و در آن هنگام گاه گاه که به آینده می اندیشیدم و افول معشوق خود را به نظر می آوردم دلم آتش می گرفت و بی اختیار می گفتم : اگر روزی مرا ترک کند چه خواهم کرد ؟ با تنهایی چگونه زندگی کنم ؟

این اندیشه روز و شب مرا رنج می داد تا این که روزی چند تا فرشته پر پر زنان از افق سینه ی من ماهی تابنده را بالا آوردند و در کنار ستاره ی نخستین قراردادند . پرسیدم این چیست ؟ گفتند : (( اختر مهر خداست که در دل تو طلوع کرده ، به هوش باش که این عشق ، عشقی ابدیست )) .

آنوقت من نفسی راحت کشیدم و جراتی به خود دادم و زیر لب گفتم: (( حالا اگر روزی ستاره ام غروب کند ماه دارم . ماه تابان من مرا از تاریکیها و ناامیدی ها و سختیها نجات خواهد داد )) ...

حالا دیگه نگران از دست دادن تو نیستم چون خدا روهم دارم .....